ما که زیاد اهل فوتبال نیستیم ولی در حال عبور از خبرها و سایت ها بودیم که این خبر تلخ و ناگوار و تکان دهنده را دیدیم.
چرا همه افعال را جمع نوشتم؟ ظاهرا اتفاق به حدی سنگین است که نمی توان به تنهایی آن را تحمل کرد.
نمی دانم چرا حس غریبی بهم میگه این مرگ آنقدرها هم طبیعی نبوده. طرف یک فرد معمولی نبوده. هر روز زیر نظر یک پزشک یا تیم پزشکی فعالیت می کرده. مدام چک میشده. قلب ریه مغز رگ ها چطور ممکن است؟ البته داشته ایم فوتبالیست هایی که در زمین فوتبال حین یک مسابقه جان داده اند. اما خوب آن می تواند به دلیل بالارفتن فشار خون و سکته ناگهانی باشد اما در خواب اینکه یک جوان ورزشکار بمیرد ؟ من نمیدانم نقش مربی اینجا تا چه حد است. ولی الان بیشتر از همه شاید او خود را مقصر می داند.
در جامعه ما همه چیز پوچ و توخالی است. هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست. تقریبا در همه زمینه ها ظاهر جای باطن را گرفته و همه مسائل از محتوای خود تهی شده اند. اقتصاد مثلا. ما فقط یک اسمی از اقتصاد داریم. من هر چه فکر می کنم در این سال ها چه نامی باید روی این سیستم اقتصادی گذاشت نمی دانم. لیبرالی سوسیالیستی اسلامی غربی آزاد دولتی...؟ هیچ. اصلا سیستمی وجود ندارد در اقتصاد. فقط ظاهر و پوسته بی ارزشی و روابط اقتصادی ناسالم. ورزش هم همینطور است در زمینه علم و دانش هم فقط خودمان را فریب می دهیم. کدام علم و دانش. کدام تولید علمی. همه چیز به هم ریخته و بی هدف است.
به همین دلیل همیشه ما می رویم سراغ مسائل بی ارزش و آن ها برایمان اصل می شود. مثلا همین دست دادن آقای ظریف و اوباما. که چه هیاهویی به پا کرده. امروز شنیدم یک نماینده مجلس به ظریف گفته است غلط می کنی با اوباما دست می دهی. این ها همه جار و جنجال های بی ارزش است خود دست دادن ظریف و اوباما هم بی معنی است. خودشان هم گفته اند یک چیز اتفاقی بوده است. یعنی بی مقدمه و بی فکر و بی هدف. جامعه ما همینطوری است. بی فکر و بی هدف.
اگر عربستان ده شهر ایران را همزمان بمباران می کرد شاید این مقدار تلفات نمی دایم. حدود 500 نفر. وقتی همه عربستان را مقصر می دانند و آن هم از سر عمد نه سهو چرا اقدامی علیه این کشور انجام نمی شود؟